- یخ بندان
- شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب
معنی یخ بندان - جستجوی لغت در جدول جو
- یخ بندان
- سرمای زمستان و یخ بستن آب
- یخ بندان ((~. بَ))
- شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب، قسمتی از دوران چهارم زمین شناسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حصارداری، تحصن قلعه بندان
فاشرستین، گیاهی شبیه فاشرا یا لبلاب، با برگ هایی پهن، ساقه ای سیاه و میوه ای خوشه ای که به گیاهان و اشیای اطراف خود می پیچد، شش بندان سیاه، سیاه دارو
Iciness
frieza
frialdad
lodowatość
ледяной холод
крижаний холод
Eiseskälte
froideur
freddezza
বরফভাব
buzlanma
얼음처럼 차가움
baridi kali
קַרְרוּת
kebekuan
ความเย็นเยือก
برودةٌ
سرد مہری
ظرفی که یخ در آن نهند، ظرفی صندوق مانند که در سفر خوراکی ها را در آن نهند، هرچیز از مال و اسباب که ذخیره گذارند تا وقت حاجت به کار آید